عصر توریسم: اصفهان از استاد تجویدی پرسیدند که تو اهل کدام شهری؟ و او پاسخ داد که «حیرت می کنم از این سوال! چون ریشه‌ی هر هنرمندی از اصفهان است.» چرا؟ چون اصفهان، زاینده رود را داشته است، زاینده رود فقط اقتصادِ ما را تامین نمی کرد، بلکه هنرِ ما را هم تامین می کرد.

این گفته های مهدی کیوان، اصفهان شناس و تاریخ پژوه است که در اصفهان و با اصفهان زیسته و اشاره می کند که در انبار خاطرات فرهنگی همه ایران آتش افتاده و بخش مهمی از خاطرات فرهنگی ما نابود شده است. او به این مساله تاکید می کند که اصفهانی ها از نظر فرهنگی مجروح هستند، ولی با این همه به وجود اصفهان ستیزی اعتقادی ندارد و تاکید می کند که اصفهانیِ اصیل چنین حرفی را باور نخواهد داشت.

او بااینکه در وضعیت فعلی نگاه مثبتی نسبت به حفظ هویت فرهنگی اصفهان ندارد، اما درعین حال اشاره دارد که «ما از اسب افتاده ایم، ولی از اصل نیفتاده ایم و اگر بنا باشد جایی را جهت زندگی انتخاب کنم، بازهم اصفهان را انتخاب می کنم، چون خاطرات من در اصفهان شکل گرفته و هنوز شهری چهارفصل است.»

جامعه ما هنوز از حالت توده وار خارج نشده است

مهدی کیوان در گفت و گو با ایسنا بیان می کند: ما می توانیم سه نوع نگاه نسبت به هویت خود داشته باشیم؛ یکی نگاه ماقبل تاریخ یا همان نگاه اساطیری است. نگاه دوم، تاریخی است یعنی زمانی که گذشته‌ی خودرا مدون و مستند کردیم که این سند می تواند بصورت مجسمه ای در دل کوه های بیستون یا پل دختر فارس و یا نوشته ای از مزدیسنا و یا هر سند دیگری باشد. نگاه سوم نیز دوران علمی یا همان علوم تجربی است.

او با اشاره به وجود سه لایه فرهنگی در هر جامعه ای ازجمله ایران، این لایه ها را چنین توضیح می دهد: لایه اول، لایه ملی است که تاریخچه بسیار طولانی دارد و البته من به این نتیجه رسیده ام که ما هنوز نه دولت ملی داریم و نه ملت ملی، بلکه مردمی با خاطراتی مشترک هستیم. دومین لایه، لایه دینی است که نباید آنرا فقط به مفهوم مذهب نگریست، بلکه دین به مفهوم پای بندی به دو اصل مبدأ توحید و مبدأ معاد است. مدرنیته یعنی دوران عقلانیت نیز سومین لایه است.

این تاریخ پژوه اضافه می کند: باید هویت فرهنگی را ازنظر معناشناسی درک کرده و به قول دکتر عبدالحسین زرین کوب باید به دلالت معنایی آن پی برد، درحالی که امروز، کلمه ها را بدون شناخت جایگاه آنها به کار می بریم.

کیوان بیان می کند: اگر کلمه‌ی توده را در معنای عوام الناس به کار ببریم، باید بگویم که جامعه ما توده وار شده است و فرقی نمی کند که اصفهانی باشد یا تهرانی و غیره. ضمن این که بااینکه قصد ورود به مباحث حوزه سیاست را ندارم، اما باید اشاره کنم که قسمتی از تاریخ، سیاست است، البته سیاست در خدمت تاریخ و نه تاریخ در خدمت سیاست. بدین سبب در درجه اول باید تاکید کرد که جامعه ما ازجمله جامعه اصفهان هنوز از حالت توده وار خارج نشده و حتی هم اکنون بیشتر سخنرانی ها نیز توده وار است! کلاس های دانشگاه نیز توده ای شده اند!

ما مردم بی ریشه ای نیستیم

او تاکید می کند: ما یک هویت جهانی داریم، یک هویت ملی، یک هویت منطقه ای، و یک هویت محلی یا محله ای. در هویت جهانی، ما مردمی هستیم که می توانیم ادعا نماییم یعنی ما مردم بی ریشه ای نیستیم و در دوران تاریخ باستان سهم داریم. با تخت جمشیدمان در معماری جهان سهم داریم، با کشورداری مان سهم در کشورداری جهانی داریم. در تفکر یونان باستان سهم داریم چونکه افلاطون می گوید «من در بابل شاگردم چندنفر آخوند زرتشتی بودم و چیز یادگرفتم.» ازهمه مهم تر داریوش کبیر کانال سوئز را حفر کرده و همه اینها شواهدی است که نشان میدهد ما هویت جهانی داشته ایم، یعنی تمدن ما به شکلی بوده که می توانسته تمدن های خوب جهان را نه فقط جذب نماید، بلکه در آنها تأثیرگذاری کند.

کیوان می گوید: تمدن ملیِ ما نیز برای نخستین بار در زمان ساسانیان تأسیس می شود، یعنی یکی از اولین کشورهایی هستیم که به ملت تبدیل می شویم. ما هیچ موقع دولت نداشتیم، اما ملت داشتیم. مذهب این ملت در زمان ساسانیان زرتشتی بود، زبانش دری بوده و حاکمیت آن هم پادشاهی بوده است. زبان نیز بسیار مسئله مهمی است و انسان خارج از زبانش مفهومی ندارد، انسان با زبانش تعریف می شود. الآن در ایرانِ ما زبان تحریف شده است. هویت ملی ما با آمدن اعراب ازبین رفت، ولی خوشبختانه با آمدن اسلام به هویت اسلامی وارد شدیم، یعنی هشتاد درصد تمدن و فرهنگ اسلامی متعلق به ایرانیان است.

این اصفهان شناس با اعلان اینکه بجای هویت ملی هویت شهری به وجود آمد، می افزاید: اصفهانی برای خودش یک مجموعه است، مشهدی یک مجموعه و سایر شهرها نیز به همین ترتیب؛ اما متأسفانه این هویت شهری نیز تجزیه و به هویت محلی تبدیل شد. درحقیقت هویت جهانیِ ما به هویت ملی و سپس به هویت منطقه ای تبدیل می شود و ادامه پیدا می کند تا به هویت شهری و هویت محلی تبدیل می شود.

او ادامه می دهد: از زمان رضاشاه یا از زمان مشروطیت به بعد، تنها جوهره‌ی فرهنگ ایرانی نیست که به ما وحدت و یگانگی می بخشد، بلکه تحت تأثیر فرهنگ جهانی قرار می گیریم که این مساله از زمان صفویه و خصوصاً در زمان قاجار و پس از جنگ های ایران و روس شدت پیدا می کند و کم کم به کمک وسایل ارتباط جمعی مثل تئاتر و سینما مقدمات وحدت ملی فراهم می شود و با پیداشدن رادیو و ماهواره به فرهنگ جهانی تبدیل می شویم، ولی ما سهم و نقش خودرا در فرهنگ جهانی ایفا نمی نماییم، درحالی که باید در فرهنگ جهانی سهم داشته باشیم.

ادبیات آن شهر درباره ی آن مردم چه گفته است

او با اعلان اینکه در وضعیت فعلی نگاه مثبتی نسبت به حفظ هویت فرهنگی اصفهان ندارد، می گوید: نیم نگاه ما اصفهانی ها محله محور است، اما در آن محله بطورمثال محله‌ی لنبان، محله درب کوشک، محله بیدآباد یا دیگر محله ها نیز نمادهایی وجود داشته مانند مسجد محل، بزرگان محل، یا نوحه خوان محل که به لنبانی ها تشخصی خاص می داد؛ گو اینکه هنوز هم می گوییم فلان شخص از میدان کهنه است و این نگاه یعنی یک نگاه محله محور که نشان میدهد مردم میدان کهنه بطورمثال با مردم محله عباس آباد تفاوت دارند.

این تاریخ پژوه اضافه می کند: به جهت اینکه بفهمیم در طول تاریخ، مردم یک شهر در چه کیفیت فرهنگی به سر می بردند و وقتی که می خواهیم مردم این شهر را تبیین و تعریف نماییم باید بدانیم که ادبیات آن شهر درباره ی آن مردم چه گفته است. در این خصوص باید اظهار داشت که متأسفانه ادبیات ما نسبت به اصفهانی ها نظر خوشی نداشته است، البته نه به لحاظ تاریخی؛ و درنتیجه باید در صحبت های خود اصفهان را از اصفهانی جدا نماییم.

کیوان با ابراز تأسف از این که امروز متأسفانه در انبار خاطرات فرهنگی آتش افتاده و خاطرات فرهنگی ما نابودشده و یا درحال نابودی است، تصریح می کند: من در دوران دبیرستان برای رسیدن به مدرسه هراتی که روبه روی پل چوبی قرار داشت از خانه مان که در خیابان طالقانی حرکت کرده و در طول راه از چهارباغ عبور می کردم و مدرسه چهارباغ را می دیدم، سی وسه پل را می دیدم و در نظرگاه ما کنار رودخانه نیز پل خواجو پیدا بود. با این تصاویری که مقابل من قرار داشت معلوم است که من عاشق اصفهان می شوم و می گویم اصفهان مردم هنرمندی دارد که البته چنین هم هست و تردیدی وجود ندارد که اصفهانی ها مردم هنرمندی هستند؛ بدین سبب سخن من ارتباطی با هنر اصفهان و هنرمندی آنها ندارد.

اصفهانی ها ازنظر فرهنگی مجروح هستند

این اصفهان شناس و تاریخ پژوه می گوید: مردم اصفهان اهل حساب وکتاب هستند، یعنی از خصلت روستایی گذشته اند، درحالی که بطورمثال مردم در بعضی از شهرهای ایران هنوز از مرحله قبیله ای عبور نکرده اند، اما ما مردم اصفهان از مرحله قبیله ای و روستایی عبور کرده ایم، چون اصفهان در زمان صفویه برای اولین بار در معرض تجارت جهانی قرار گرفت و تاجران غیربومیِ خیلی از ارامنه جلفای ارس و تجار انگلیسی و هلندی به اصفهان رفت وآمد داشتند و بدین سان مردم اصفهان نخستین بار با کالاهای فرنگی آشنا شدند. بدین سبب اصفهانی ها روحیه تاجر مسلکی یا کاسب مسلکی دارند، یعنی چیزها را بصورت ضرر و زیان یا سود و زیان می بینند و خیلی به مبانی اخلاق و مذهب پای بند نیستند، یعنی ما مردم اصفهان از مرحله روستایی و قبیله ای گذشته و در مرحله بورژوازی قرار داریم.

او می افزاید: نکته دیگر این است که شهرهای ما بصورت جوامع فئودالی بود، یعنی یا فقیر و یا غنی. این در حالیست که اما اصفهان ازجمله شهرهای استثنایی است که برای نخستین بار در آن طبقه متوسط به وجود آمد و نگاه بورژوازی پیدا کرد؛ که همین طبقه متوسط در انقلاب مشروطیت نیز نقش مؤثر داشت.

کیوان با اعلان اینکه به لحاظ تاریخی اصفهانی ها ازنظر فرهنگی مجروح هستند، اشاره می کند: وقتی در شهری جنگی رخ می داد مردم از آن شهر می رفتند، اما اصفهان به سبب وجود رودخانه زاینده رود با وجود جنگ و خشک سالی و مشکلات گوناگون دیگر می ماندند، برای مثال اصفهانی که شاه اسماعیل صفوی تحویل گرفت ۳۰ هزار نفر جمعیت داشت و صاحب کتاب زبده التواریخ به صراحت نوشته است که دو سلسله‌ی آق قویونلو و تیموری وقتی بر روی کار آمدند آن قدر مردم این شهر را کشتند که آب رودخانه زاینده رود طهارت خودرا از دست داد؛ اما مردم، این شهر را ترک نکردند.

تنها شهری که از دوران آغازین تاریخ ایران وجود داشته است

این تاریخ پژوه اضافه می کند: نمونه دیگر این است که اصفهان در هر دهه، قحطی های زیادی را تجربه کرده و حتی جنگ محله به محله هم داشته ایم؛ ضمن این که متأسفانه رودخانه زاینده رود یک رودخانه فصلی است، ولی بااین حال به سبب وجود آب های زیرزمینی، برای کشاورزی از این آب ها استفاده می شد و همین موضوع سبب شد که مردم به امید سال آینده و رودخانه‌ی زاینده رود، کشاورز پیشه باشند.

او با اعلان اینکه تجارت پیشگی یا بورژوازی در اصفهان از دوران صفویه بر زیربنای اندیشه کشاورزی بنا شد و اندیشه کشاورزی همیشه چشمش به اصفهان است، می گوید: یکی از قدیمی ترین یا تنها شهری که از دوران آغازین تاریخ ایران وجود داشته یعنی از زمانی که جامعه شهری تشکیل شد، اصفهان بوده است که هنوز هم وجود دارد.

کیوان با اشاره به این که مردم اصفهان به سبب روحیه هنرمندی، صنعتگر شدند، ادامه می دهد: به طورکلی ما مردم اصفهان مردم دین بنیادی هستند، یعنی ما هنوز از مرحله دین بنیادی عبور نکرده ایم، حتی کلماتی که ما به کار می بریم معناشناسانه نیست و کلمات را منبرانه و نه معلمانه به کار می بریم.

این اصفهان شناس با اعلان اینکه یک تهدید می تواند بالقوه، فرصت باشد و چیزی که به تشخیص ما فرصت است می تواند بالقوه، تهدید باشد، ابراز تأسف کرده و می گوید: اصفهان و اصفهانی درحال ازبین رفتن است و اصفهانی در اصفهان دارد می میرد و اصفهانی را باید در اصفهان به خاک سپرد. اصفهان با مرگ زاینده رود، با تغییر چهارباغ و تغییر وظیفه گرایی میدان نقش جهان مُرد.

کیوان سپس می گوید: از استاد تجویدی پرسیدند که تو اهل کدام شهری؟ و او پاسخ داد که «حیرت می کنم از این سوال! چون ریشه‌ی هر هنرمندی از اصفهان است.» چرا؟ چون اصفهان، زاینده رود را داشته است، زاینده رود فقط اقتصادِ ما را تامین نمی کرد، بلکه هنرِ ما را هم تامین می کرد. منِ شاگرد دبیرستان هراتی آن موقع که از خیابان طالقانی می آمدم از چهارباغ عبور می کردم و مدرسه چهارباغ را می دیدیم، سی و سه پل را می دیدم، دنبال رودخانه را می دیدیم و به دبیرستان می رفتم؛ یا اگر از میدان شاه می آمدیم مسجد شیخ لطف الله و مسجد شاه را می دیدیم و اینها روی فکر من اثر می گذارد. و بعدهم بیشه های اطراف اصفهان در پیدایش هنر در بین مردمانش اثرگذار بوده است.

آنچه هویت فرهنگی اصفهان را تهدید می کند

این تاریخ پژوه سپس به آن چه هویت فرهنگی اصفهان را تهدید کرده است، اشاره و توضیح می دهد: خشک سالی ها و کمبود آب یکی از این تهدیدات است، نکته بعدی این است که اصفهان به مناطق قبیله نشین نزدیک است. ضمن این که اصفهان از دوران صفوی تحت تأثیر هجوم اندیشه های غربی یا مدرنیته قرار گرفت؛ یعنی غرب گرایی از زمان صفوی ما تهدید می کرد. تهدید دیگر، تنگ نظری ما اصفهانی ها و خصلت فضولی نسبت به یکدیگر است و وقتی کسی این خصلت را دارد فرد مقابل به تظاهر و ریاکاری دست می زند، به این جهت یکی از تهدیدهایی که خاطره اصفهانی ها را تهدید کرده ریاکاری است که در خصلت فضولی ریشه دارد. بنا بر این ما بهترین اتاق خودرا برای میهمان می گذاریم! البته خصلت تنگ نظری نه امری قاطع، بلکه در حوزه و فضای تاریخی و اجتماعی مطرح است.

او ادامه می دهد: الآن هم بااینکه دریافت من نسبت به اصفهان این است که هویت فرهنگی ما نابودشده و من جزو آخرین افرادی هستم که اصفهان را می شناسد، ولی اگر بنا باشد جایی را جهت زندگی انتخاب کنم بازهم اصفهان را انتخاب می کنم چون خاطرات من در اصفهان شکل گرفته و هنوز شهری چهارفصل است. از طرف دیگر، وجود کارخانه های بسیار در اصفهان هویت فرهنگی این شهر را تهدید کرده است و این شهر باید شهر کارگری باشد، درحالی که نگاه کشاورزی دارند.

او با اعلان اینکه هنوز رگه هایی از نجات هویت وجود دارد به یکی از سخنرانی هایش با عنوان «مسئولیت اصفهانی بودن» اشاره و تاکید می کند: اصفهانی بودن فقط به اصفهانی صحبت کردن نیست.

کیوان تاکید می کند: من نمی خواهم خاطره مردم را به دروغ تلخ کنم، بلکه من به راستی می خواهم بگویم که ما از اسب افتاده ایم، ولی از اصل نیفتاده ایم. متأسفانه در اصفهان شایسته ترین های اساتید ما، بچه های خوش اندیش ما به تهران رفته اند و این مساله در قبل از انقلاب هم وجود داشت و من یادم است که در زمان جوانی، خیلی از خوش اندیش ها از اصفهان رفتند.

یک اصفهانی اصیل اصفهان ستیزی را باور ندارد

این اصفهان شناس و تاریخ پژوه با اعلان اینکه به وجود اصفهان ستیزی اعتقادی ندارد، می گوید: چنین چیزی اصلاً وجود ندارد و اصفهانیِ اصیل هیچ موقع چنین حرفی را باور ندارد. متأسفانه تعدادی از اصفهانی ها خودشان این مساله را مطرح کرده اند، خیلی از افرادی که در انقلاب اسلامی یا در جبهه و جنگ شرکت داشتند از بچه های اصفهان بودند، حتی مرحوم امام(ره) فرمود کدام شهر در جهان است که یک روز ۳۷۰ نفر شهید را تشییع کنند و فردا باردیگر به جبهه اعزام شوند. خاطره اصفهانی ها ازنظر عموم مردم ایران چه به لحاظ لهجه و حاضرجوابی و هنری که داشتد مورداحترام است.

او با اشاره به این که به آینده‌ی فرهنگی اصفهان نگاه مثبتی ندارد، اضافه می کند: در گذشته، کمبود تربیت فرهنگیِ خانواده ها را معلم دبستان و دبیرستان و دانشگاه جبران می کرد، اما امروز اگر این تربیت در خانواده صورت نگیرد هیچ انتظاری از مدارس نیست. نکته دیگر این است که صاحب بن عباد، وزیر آل بویه می گوید: «هرکس هر چیزی می خواهد بیاید از من بگیرد، چونکه خاک اصفهان خشک است و من در اصفهان ممسک می شوم؛ این مساله نشان از آنست که ما اصفهانی ها تا حدی خساست داریم.

منبع: