به گزارش عصر توریسم، فرهاد نظری با تشریح وضعیت مرمت، حفاظت و جستجوهای دیرینه شناسی معبد کنگاور (آناهیتا) از گذشته تا امروز، در رابطه با ثبت جهانی آن در چارچوب پرونده ای به نام «محور اشکانی ـ ساسانی کرمانشاه» اظهار داشت: ایده‌ی جالب و قابل تاملی است.
«معبد آناهیتا» از آثار تاریخی منحصربه فرد کرمانشاه است، که سال ۱۳۸۵ به همراه «قصر شیرین» و «تاق بستان» از این استان در لیست موقت میراث جهانی یونسکو ثبت گردید. حالا مدتی است مطرح شده که این سه اثر به همراه «ایوان مدائن» مقرر است در قالب یک پرونده به نام «محور اشکانی ـ ساسانی کرمانشاه» به یونسکو معرفی شوند. طرح این ایده، باتوجه به وضعیت نابسامان «معبد آناهیتا»، مرمت های غیراصولی و گذشت دو دهه از آخرین جستجوهای دیرینه شناسی در آن، انگیزه ای شد تا ایسنا با فرهاد نظری ـ کارشناس مرمت آثار تاریخی، که مدتی هم مدیر پایگاه معبد آناهیتا بود ـ در این زمینه گفت و گو کند، که در ادامه مشروح آنرا می خوانید:

«معبد آناهیتا» یکی از پرچالش ترین و ناشناخته ترین آثار ایران
*با توجه به این که «حفاظت» و «مرمت»، یکی از مهم ترین مسائل معبد آناهیتا است و با درنظر گرفتن این نکته که شما در مقطعی مدیریت این محوطه تاریخی را بر عهده داشتید و هراز گاهی هم از این منطقه بازدید داشته اید، وضعیت حفاظت و مرمت در معبد آناهیتا را چگونه ارزیابی می کنید؟
در مقدمه باید اظهار داشت که محوطه‌ی باستانیِ موسوم به «معبد آناهیتا» یکی از مهم ترین آثار تاریخی و در عین حال یکی از مبهم ترین، پُرچالش ترین و ناشناخته ترین آثار گذشته در این سرزمین کهن سال است. از گذشته ها، این محوطه همواره نظر رهگذران را به خود جلب کرده است. در سال ۱۳۱۰ این اثر مهم در لیست آثار ملی غیرمنقول به ثبت رسید و در اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی برنامه‌ی مطالعات و دیرینه شناسی در آنجا شروع شد. از آن زمان تا کنون، این محوطه‌ی تاریخی، راه پرپیچ و خمی را طی کرده است. مدیریتِ این محوطه‌ی باستانی، در ۵۰ سال قبل و مسیر پُرفراز و نشیب آن بوده است. بدین سبب «برنامه‌ی جامع مدیریت» از مسائل مهم و در اولویت این محوطه به شمار می آید.
روزگاری معبد آناهیتا یکی از ۱۰ پروژه‌ی مهم میراث فرهنگی کشور بود، با این وجود در برهه هایی از زمان، حتی سرکشی هم نمی شد و علف های هرزِ محوطه همچنان به حال خود رها شده بود که بازدید از آنجا و پیدا کردن مسیر را دشوار می کرد. وضعیتِ «حفاظت» و «مرمت» در این محوطه‌ی تاریخی تابعی از وضعیت مدیریت است. خلاصه اینکه این محوطه طرح جامع حفاظت و مدیریت ندارد که اهداف، سیاست ها و روش های حفاظت، پژوهش های باستان شناسی، معرفی و گردشگری این محوطه را ترسیم کند. گاهی بنظر می رسد این محوطه مثل بچه‌ی اضافه بود که چندان میل و رغبتی برای به عهده گرفتنِ مسئولیتش دیده نمی شد.
کارهای دیرینه شناسی در محوطه‌ی تاریخی کنگاور از اواخر دهه‌ی ۴۰ خورشیدی (۶۰ میلادی) تابحال به صورت یک دست و مستمر انجام نشده است. از شروع کاوش ها تا حدود ۱۳۵۵ شمسی (۱۹۷۷ میلادی) کارهای علمی به صورت منسجم و با برنامه ریزی پیش می رفت و از آن تاریخ به بعد، کارهای علمی گرفتار وقفه های مختلف و گاهی طولانی شد. تغییر مدیریت هم مزید بر علت شد، تا این محوطه در سایه‌ی بی برنامگی به شکل یک محوطه‌ی رهاشده و نسبتاً مضطرب درآید. محوطه‌ی باستانی کنگاور در سال ۲۰۰۷ در لیست موقت ثبت جهانی قرار گرفت، اما رها گردید و در پژوهش و جستجوهای دیرینه شناسی و حفاظت مستمر تعلل پدید آمد. بی توجهی به محوطه‌ی باستانی کنگاور بر سرنوشتِ آثار هم جوار مانند «گودین تپه» و «سه گابی» و آثار تاریخی دوره‌ی اسلامی در آن منطقه هم بی تاثیر نبود.
اوایل دهه‌ی ۵۰ را می شود اوج کارهای علمی محوطه‌ی کنگاور دانست. در آن سال ها هم زمان با جستجوهای باستان شناسی، کارهای حفاظتی و مرمتی هم انجام می شد. باآنکه مرمت های انجام شده با در نظر گرفتن مبانی و روش های حفاظت در آن زمان، قابل ارزیابی است. پس از آن، مرمت های مقطعی و بدون طرح و برنامه مانند بازسازی کامل گوشه‌ی شمال غربی و پلکان دوطرفه‌ی ضلع جنوبی و دیوار گوشه‌ی جنوب غربی صورت گرفت که از نظر مبانی و روش های علمی، قابل انتقاد است. در حالی که بنا بر گفته‌ی افراد محلی آگاه، خیلی از قطعات سنگی زیر آسفالت خیابان مدفون هستند. از طرفی هنوز کار کاوش به انتها نرسیده و شاید نزدیک به ۳۰ تا ۴۰ درصدِ محوطه زیر خاک است. با این اوصاف، مرمت و بازسازی دیوارها بسیار محتاطانه باید صورت بگیرد و بهتر است به حفظ وضعیت موجود اکتفا شود تا تکلیف آثاری که در زیر خاک است، روشن شود.
وقتی خبر دقیقی از میزان و وضعیت اجزاء این محوطه مانند ستون، پایه ستون، سرستون، و سنگ های نمای دیوارها نداریم و در بازسازی از قطعات نو و جایگزین استفاده می نماییم، بیم آن می رود که اگر اجزاء اصلی پیدا شود، آن اجزاء در جای اصلی به کار نخواهد رفت و به اجزائی بی مصرف تبدیل خواهد شد.
به صورت مثال در بیشتر از یک دهه‌ی قبل، قسمتی از دیوار کنج جنوب غربی مرمت شد. بنظر می رسد در بازسازی و باردیگر چینی سنگ های حجاریِ نما، بصورت شلخته و بدون این که ترتیب و نظم اصلی رعایت شده باشد، عمل کرده اند. پرسش این است که یک چنین مرمتی ضروری بوده و اگر بوده چه مرجعی این لزوم را تصویب کرده است؟
محوطه‌ی باستانی کنگاور، نمونه‌ی آموزنده و جالبی جهت بررسی و ارزیابی برنامه های مدیریت، دیرینه شناسی و حفاظتیِ آثار تاریخی ایران است و اهمیت مستندسازی در مطالعات و بازشناسی اینگونه آثار را گوشزد می کند. همینطور تاکید می کند فقدان طرح جامع حفاظت و مرمت تا چه اندازه می تواند زیان بار باشد.

*اطلاع دارید که آخرین بار این اثر چه سالی مرمت شده است؟ مرمت هایی که انجام شده آیا روند اصولی داشته و در امتداد حفاظت و پویایی انجام شده اند؟
به مرمت گوشه‌ی جنوب غربی دیوار اصلی معبد اشاره کردم. بد نیست این مطلب را بگویم که دو نظر کلی درباره‌ی ماهیتِ این محوطه مطرح شده است: اول، معبد آناهیتا (قدمت اشکانی) و دوم، کاخ ناتمام خسروپرویز (اواخر ساسانیان).
یافته های دیرینه شناسی از وجود آثار و لایه های دوره‌ی هخامنشیان هم خبر می دهند. درباره‌ی شکل و هیأت این بنا هم ایده های گوناگونی عرضه شده است. البته این ایده ها و نظرها، نقد و ارزیابی نشده اند. این ایده ها بر حفاظت و مرمت این محوطه تاثیر گذاشته اند. دامنه‌ی ایده های حفاظت و مرمت این محوطه گسترده است و طیف متنوعی از طرح ها و روش ها را در بر می گیرد. مثلا زنده یاد «مهندس محمد مهریار» برای دیوار گوشه‌ی شمالِ شرقی پیشنهاد می دهد که دیوار این قسمت که ۱۸ متر پهنا دارد، بصورت توخالی بازسازی شود و فضای توخالی درون دیوار به موزه تبدیل گردد. بی شک این طرحِ جسورانه با مبانی حفاظت آثار تاریخی سازگار نیست. منظور این است که در عرصه‌ی چنین بنای مهم و منحصر به فردی، جابه جایی یک قطعه سنگ باید با مطالعه و حساب و کتاب باشد. در دو سه دهه‌ی گذشته، تعداد زیادی از سنگ های دیوار و اجزاء ستونِ معبد را که پای دیوارها انباشته و در حفاری ها آشکار شده بود، شماره گذاری کرده و از جای خود به محوطه‌ی باز در جنوب محوطه انتقال دادند. این کار فی نفسه با مبانی حفاظت سازگار نیست. وانگهی اگر شماره‌ی سنگ ها که با رنگ نوشته شده است از بین برود، هویت و جای اصلی این سنگ ها فراموش خواهد شد. خوشبختانه نقشه های ترانشه های دیرینه شناسی ترسیم شده و در دست است و زمینه برای بازیابی جا و هویت این قطعات برقرار است.

چه مقدار از معبد آناهیتا هنوز زیر خاک است؟
*آخرین کاوش آن مربوط به چه زمانی بوده است؟ چقدر ضروریست که این محوطه کاوش شود؟ آیا اطلاع دارید که از آخرین جستجوهای این منطقه چه یافته هایی به دست آمده است و انتظار می رود در کاوش جدید چه یافته هایی به دست آید؟
چنان که گفتم در دو سه دهه‌ی گذشته، کارهای علمی در معبد آناهیتا طبق برنامه‌ی منظمی صورت نگرفته است. به عبارتی، این محوطه‌ی باستانی به جهت نداشتن برنامه‌ی جامع مدیریت و حفاظت و تغییر در مدیریت و وقفه های طولانی و کاهش بودجه به شکل محوطه ای نیمه خاموش درآمده بود. البته ظرف چند سال اخیر، وضعش بهتر شده است.
اختلاف نظر درباره‌ی ماهیت و قدمت آن هم در ایجاد این وضعیت بی تاثیر نیست. مثلا رویکرد باستان گرایی موجب شد آثار دوره‌ی اسلامی که قدمت تعدادی از آنها دست کم به هزار سال می رسید، به استثناء بقایای حمام سده‌ی چهارم، از این محوطه حذف شود و بسادگی ردِپا، اسناد و شواهد هزار سال زندگی معدوم شود. اغلب متون تاریخی و جغرافیایی سده های نخست بعد از اسلام از وجود مسجدِ معتبری در کنگاور سخن گفته اند که امروز نمی دانیم کجاست و چه کیفیتی داشته است. ممکنست آن مسجد در عرصه‌ی این محوطه بوده باشد. در نقاشی های «فلاندن» از کنگاور در سال ۱۸۴۰ میلادی هم مناره‌ی بلندی در عرصه‌ی این محوطه‌ی باستانی دیده می شود که بی شباهت به مناره های دوره‌ی سلجوقی نیست. بدین سبب در مرحله‌ی کاوش، بناها و خانه های واقع در عرصه‌ی بنای باستانی کنگاور بی آنکه از نظر ارزش های تاریخی و فرهنگی ارزیابی و یا دست کم مستندسازی شود، ماشین آلات و ابزار مکانیکی برچیده شد تا سریع تر به بقایای معبد آناهیتا دست یابند.

مطالعات ناتمام این محوطه باید به سر انجام برسد. مثلا درباره‌ی منشاء حجم انبوه سنگ و گچ به کاررفته در ساختمان این بنا پژوهش مستقل و جدی صورت نگرفته است. زنده یاد «سیف الله کامبخش فرد» به کوه شلمران که در غرب کنگاور واقع است اشاره کرده و باتوجه به آثار حجاری (سنگ های نما، ستون، سرستون، پایه ستون ناتمام) در آنجا این فرضیه را مطرح کرده است که این کوه، معدنِ اصلی تأمین سنگ های این محوطه‌ی باستانی است. در سال ۱۳۸۳ با راهنمایی افراد محلی دست کم چهار نقطه‌ی دیگر را که معدن استخراج سنگ بود، شناسایی و مقاله ای درباره‌ی آن در مجله‌ی «اثر» منتشر کردیم.
کامبخش فرد درباره‌ی معدن گچ هم گفته است که احیانا گچِ به کار رفته در دیوارهای این محوطه را از لرستان آورده اند؛ چونکه در نزدیکی کنگاور، معدن استخراج گچ موجود نیست. توضیح این که محله ای به نام «گچ کَن» روی بقایای باستانی به وجود آمده بود. وجه تسمیه این محله هم از این مقرر است که سالیان طولانی مردم این محله، گچِ دیوارِ باستانی را می کَندند و می فروختند. حتی شهر های اطراف هم مشتری گچِ این محوطه‌ی باستانی بودند.
نمی دانیم چه میزانی از تخریب این محوطه‌ی باستانی ناشی از تخریب و فروش مواد و مصالح بوده است. در ساختمانِ خانه های قدیمی کنگاور، سنگ های تراشیده شده‌ی این محوطه‌ی باستانی به کار رفته است. نمونه هایی از استفاده‌ی سنگ های این محوطه در محل ورودی این محوطه برای نمایش گذاشته شده است. یک سنگاب در صحن امامزاده بود که آنرا از یک ساقه‌ی ستون ساخته و یا وقف نامه ای که در دوره‌ی قاجار روی یکی از سنگ های پاک تراش کنده اند. متاسفانه این دو مورد را از جای تاریخی خود جابه جا کرده اند و گِرِه ای بر گره های این محوطه افزوده اند. خلاصه این که پیکر این محوطه‌ی باستانی در گذشته، مخزن عظیمی از مواد و مصالح مجانی بوده و قسمتی از خرابی این محوطه به همین مبحث مربوط می شود. البته امروزه این محوطه قسمتی از هویت و تاریخ مردم کنگاور است و نسبت به حفظ آن احساس وظیفه می کنند و در صورت امکان اقدامات داوطلبانه ای برای نظافت و معرفی آن انجام می دهند.
یکی دیگر از مسائل مجهول راجع به کنگاور این است که نمی دانیم چه مقداری از آثار تاریخی این محوطه هنوز زیر خاک بوده و شناسایی نشده است. آن طور که یکی از افراد سالخورده و آگاه محلی نقل می کرد «برای راه اندازی و تسطیح خیابان ناهید (شهداء کنونی) که در سمت غرب محوطه است سنگ های تراشیده شده و ستون و سرستون و پایه ستون هایی در راه خیابان قرار داشت و مزاحم راه اندازی خیابان بود، چون نمی توانستند این سنگ های حجیم و سنگین را از مسیر خیابان بردارند، گودال هایی می کَندند و سنگ ها را می غلتاندند تا درون آن گودال ها بیفتد.» بنابراین محتمل است در زیر خیابان شهداء مقدار قابل توجهی از نتایج این محوطه‌ی باستانی وجود داشته باشد. در دهه‌ی ۶۰ شمسی سازمان میراث فرهنگی کشور، دیوارِ گوشه‌ی شمال غربی این محوطه را با سنگ های جدید بازسازی کرد بدون این که تحقیق و جست وجوی دقیقی درباره‌ی سنگ ها و آثار کهن انجام داده باشد.

شغل برخی از سکنه‌ی کنگاور، کَندَن گچ معبد آناهیتا و فروختن آن بود
*در عرصه و حریم معبد آناهیتا شاهد ساخت سازهایی بوده ایم که گفته می شود بخش زیادی از آن آزادسازی و تملک شده است، طبق آخرین بازدیدی که داشتید وضعیت آزادسازی عرصه و حریم این اثر را چگونه ارزیابی می کنید؟
چنان که گفتم بنا بر مطالعات و اسناد و مدارک تاریخی، از اوایل دوره‌ی اسلامی از مصالح این بنای عظیم برای ساخت وسازهای جدید استفاده شد و شهر یا قصبه‌ی کنگاور رفته رفته روی عرصه‌ی معبد آناهیتا گسترده شد. تا جایی که بر اساس نقشه ها و تصاویر دوره‌ی قاجار میتوان اظهار داشت که بخش اعظم شهر کنگاور روی معبد آناهیتا و اطرافش تولید شده بود. تا چند دهه قبل هنوز خانه هایی از گذشته در عرصه‌ی معبد آناهیتا باقی مانده بود و کوچه و پس کوچه های جانب شمال معبد آناهیتا را «محله‌ی گچ کن» می گفتند؛ یعنی شغل برخی از سکنه‌ی این محله، کَندَن گچ این معبد و فروختن آن بوده است. مشخص نیست چه مقداری از ساختمان معبد به خاطر همین گچ کندن در طول سالیان متوالی از بین رفته باشد. به هر حال حدودا در تمام دوره‌ی اسلامی، همواره روی عرصه‌ی معبد آناهیتا، محلات و خانه ها مستقر بوده است.
از اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی، به طور عمده این خانه ها خریداری و برچیده شد. هدف هم رسیدن به لایه های باستانی بود. چه بسا اگر با مبانی و رویکرد امروز، رفتار دیگری با بافت مسکونی روی عرصه‌ی معبد آناهیتا می شد دست کم مستندسازی دقیقی از بافت و محلات مسکونی روی عرصه‌ی معبد آناهیتا باید انجام می شد و شاید به خیلی از خانه ها و بناها حق ماندن داده می شد. این مبحث مهمی است که البته به صورت مفصل و علمی نقادی و حلاجی نشده است.
مثلا خانه‌ی زیبایی در شمال عرصه‌ی این محوطه قرار داشت و زمانی دفتر هیأت حفاری معبد آناهیتا و دفتر میراث فرهنگی بود که بنای جالب و ارزشمندی به نظر می آمد، اما در ادامه‌ی پاکسازی و آزادسازی عرصه‌ی معبد آناهیتا آن خانه هم تخریب شد. در صورتیکه می شد آنرا به صورت نمونه نگهداشت؛ چونکه هم دارای ارزش های تاریخی بود و هم قسمتی از تاریخ دیرینه شناسی معبد آناهیتا و کنگاور را داشت. همین هم اکنون هم چند خانه‌ی قابل توجه در سمت غرب و جنوب غربی عرصه موجود است که قابلیت مرمت و تبدیل به موزه یا دفتر پایگاه یا سایر کاربری های فرهنگی را دارد.
*مدیر پایگاه آناهیتا اظهار نمودند که این معبد قابلیت جذب تا ۱۵۰ هزار توریست را دارد، نظر شما چیست؟ آیا چنین ظرفیتی وجود دارد؟ در رابطه با قابلیت های جذب گردشگری این محوطه تاریخی توضیح دهید و چقدر لازم است در این زمینه کار شود و ضرورتا چه اقداماتی باید انجام شود؟
این مقوله هم تابعی از برنامه‌ی مدیریت است. معبد آناهیتا با زنجیره ای از آثار داخل شهر کنگاور و آثار بیرون، ظرفیتهای گوناگونی دارد، مثلا گودین تپه با معبد آناهیتا اگر در کانون معرفی قرار بگیرد، اتفاقات بسیار خوشایندی می افتد. فکر نمی کنم هم اکنون توریستهایی که به معبد آناهیتا می روند، به معدن سنگ شلمران و گودین تپه بروند.
*نظر شما در رابطه با ثبت جهانی معبد آناهیتا به همراه محور ساسانی و در قالب یک پرونده چیست؟ این معبد باتوجه به شاخص هایی که دارد می تواند به تنهایی ثبت جهانی شود؟
این محوطه با همه‌ی فراز و فرودهایی که داشته یکی از آثار منحصر به فرد تاریخی در ایران است. شما نظیر این بنا را جای دیگری نمی بینید. از قضا، ابهاماتی که درباره‌ی «شکل بنا» و «کاربری» و «قدمت» آن وجود دارد گواهی بر اهمیت و یگانه بودن آنست. به عبارتی این محوطه تاریخی، یک اثر متعارف نیست. به همین خاطر، مسائل و پرسش هایش باقی است، اما این محوطه حتما قابلیت ثبت جهانی دارد.
ثبت معبد آناهیتا در قالب پرونده‌ی محور ساسانی، هم ایده‌ی جالب و قابل تاملی است و اگر با رویکرد دقیق و درستی این ایده، عملی بشود اتفاق مهم و بسیار خوبی خواهد بود.
*آیا ثبت جهانی تاثیری در تغییر وضعیت مرمت و حفاظت این اثر دارد؟ این سوال از آن جهت مطرح است که دیگر آثاری که تابحال ثبت جهانی شده اند، تغییر چندانی در وضعیت مرمت و حفاظت آنها بعد از ثبت جهانی ایجاد نشده است.
ثبت جهانی محوطه‌ی تاریخی کنگاور که امروزه به نام «معبد آناهیتا» شناخته می شود، تاثیر مثبتی بر وضعیت و سرنوشت آن خواهد گذاشت. یکی از خواسته ها و آرزوهای اهل کنگاور از دهه ها قبل تا کنون، ثبت جهانی این محوطه است.
اینجا، جای مهمی است. از گذشته تابحال مورد توجه بوده و کنجکاوی بینندگان را برانگیخته است. درباره‌ی ماهیت، کاربرد و قدمت این بنا اختلاف نظر وجود دارد. صرفِ نظر از اختلاف نظرهای پژوهشگران درباره‌ی این محوطه، مردم کنگاور به اینجا بسیار علاقه مندند و آنرا جزئی از هویتِ تاریخی خود به حساب می آورند. علاقه‌ی مردم کنگاور به این محوطه‌ی تاریخی باعث شده است نام کودکان خود و خیلی از آموزشگاه های هنری، آتلیه های عکاسی و فروشگاه ها را «آناهیتا» بگذارند. مردم کنگاور تصور می کنند که صیانت از این محوطه، باعث شهرت و نهایتا رونق گردشگری این شهر خواهد شد. مشارکت انجمن ها و گروههای مردمی در پاک سازی و نظافت محوطه و راهنمایی گردشگران در روزهای پُربازدید، از دلبستگی ژرف اهالی کنگاور به این محوطه حکایت دارد؛ با اینحال بهره‌ی مورد انتظار از وجود این اثر باستانی نصیب شان نشده است، اما این آمادگی از سوی بیشتر شهروندان وجود دارد که به سهم خود شرایط را برای ثبت جهانی این محوطه‌ی تاریخی فراهم آورند.
ثبت جهانی این محوطه به هر نحوی، چه به صورت مستقل و چه در قالب محور ساسانی، فواید گوناگونی دارد؛ هم برای این محوطه‌ی باستانی و هم برای کشور و مخصوصاً برای مردم کنگاور که اینجا را جزئی از وجود خود می دانند. دلبستگی و تعلق خاطر مردم کنگاور به این بنا در کمتر جایی دیده می شود.

اختلاف نظر بر سر ماهیت، کاربری و قدمت «معبد آناهیتا»
* در گفتگویی به تغییر نام اشتباهی این معبد اشاره کرده بودید، در رابطه با نام قبلی و این تغییر نام توضیح دهید.
یکی از اقدامات عجیب، دست کاریِ میراث مستند (گواهی ثبت) این محوطه است. بدین ترتیب که در اواخر دهه ۷۰ شمسی، یک لوح ثبتی المثنی برای این بنای تاریخی صادر شد و در آن، نام این محوطه را از «کُنکُبار قدیم؛ خرابه­ های عهد اشکانی» به «معبد آناهیتا» تغییر دادند. در صورتیکه لوح ثبتی اصلی مفقود نشده است و وجود دارد. وانگهی هنوز بر سر ماهیت و کاربری و قدمت این بنا، اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد و معبد بودن اینجا اثبات نشده است. یکی از عوارض این تغییر نام، جهت گیری سازمان میراث فرهنگی به نفع یک نظریه‌ی اثبات نشده است و همین مورد بر مسیر مطالعات آینده و داوری درباره‌ی ماهیت و قدمت این اثر، تأثیرگذار است.

*عکس های این گفت و گو را فرهادی نظری در اختیار ایسنا قرار داده است.