درآمدی بر تاریخ شفاهی محلات اصفهان

به گزارش عصر توریسم، اصفهان «ما گاهی متأسفانه به هویت و تاریخمان پشت می نماییم و با گذشته خودمان قهر هستیم. نتیجه‌ی این فاصله و قهرکردن، مشکلات امروز است. در گذشته چقدر خانواده اهمیت داشت، اما امروز ما فقط به سمت انزوا می رویم. تاریخ شفاهی اساسا در این عرصه ها نجات دهنده است.»

این قسمتی از صحبت های مطرح شده در نشست هویت فرهنگی اصفهان با محوریت «گفت وگو با گذشته درآمدی بر تاریخ شفاهی محلات اصفهان» بود که با حضور عبدالمهدی رجائی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اصفهان و میترا گودرزی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ، در سالن جلسات معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی اصفهان انجام شد.

بهنام افشار؛ سردبیر خبرگزاری ایسنا منطقه اصفهان و دبیر نشست: اخیراً مبحث «بررسی چالش ها و فرصت های هویت فرهنگی اصفهان»، در دستور کار بخش های مختلف معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان و همچون خبرگزاری ایسنا قرار گرفته است، چونکه این مساله از نظرگاه های مختلف برای اصفهان و آینده فرهنگی و اجتماعی آن اهمیت دارد. نشست تاریخ شفاهی محلات اصفهان هم در همین جهت برگزار می شود، چون که بر طبق تاریخ شفاهی، می توان به تصویر روشنی از جنبه ها و ابعاد مختلف هویت فرهنگی اصفهان دست پیدا کرد.

تاریخ شفاهی در ایران، پس از راه اندازی انجمن تاریخ شفاهی در دانشگاه هاروارد یعنی از سال ۱۹۶۷ میلادی گسترش یافت. تاریخ شفاهی در ایران، به عنوان یک از روش های جدید در پژوهش های تاریخی در دو سه دهه‌ی اخیر بین دانشگاهیان، سازمان ها و نهادهای مختلف مورد توجه قرار گرفته و خوشبختانه آثار خوبی هم دراین زمینه و در موضوعات مختلف انتشار یافته است. معاونت پژوهشی جهاد دانشگاهی واحد دانشگاه اصفهان هم تصمیم دارد که در قالب یک طرح پژوهشی به بحث تاریخ شفاهی محلات اصفهان ورود پیدا کند. قدمهای اولیه آن هم کم وبیش برداشته شده و امیدواریم که تداوم پیدا کند تا در آینده ای نزدیک، مجموعه تاریخ شفاهی محلات اصفهان، به همت جهاد دانشگاهی واحد اصفهان در قالب مجموعه مجلد، تهیه و منتشر شود.

تاریخ شفاهی به رغم اهمیت و دستاوردهایی که در پژوهش های تاریخی داشته است، ولی مخالفانی هم دارد، چونکه تعدادی از اساتید و محققان تاریخ، به لحاظ روش شناسی، آنرا مستند نمی دانند. به هر حال گروهی هم به تاریخ شفاهی اهمیت می دهند که ماحصل آن کارهای ارزشمندی است که امروز شاهد آن هستیم. در اینجا می توان این پرسش را بیان کرد که تدوین تاریخ شفاهی و مشخصاً تاریخ شفاهی اصفهان چه لزوم و اهمیتی دارد؟ از تاریخ شفاهی اصفهان باید به کجا رسید و چه نتیجه ای باید از آن حاصل شود؟ به نظر من لزوم آن در وهله اول به تصویر کشیدن هویت فرهنگی اصفهان و تجربه های زیسته در دامن این جغرافیای فرهنگی است. متاسفانه هویت فرهنگی اصفهان رو به زوال است. نشانه های آن هم عیان است. متاسفانه گاها شاهد تخریب آثار تاریخی این شهر هستیم. خرده فرهنگ های اصفهان فراموش شده و اثری از آنها نیست. حتی اینروزها لهجه‌ی اصفهانی هم کمتر به گوش می خورد، امروز دیگر اصفهان شاهد تکرار شخصیت هایی همچون حاج آقا رحیم ارباب، جلال الدین همایی، و هنرمندانی همچون تاج و… نیست و مصادیق دیگر که همه‌ی این ها تهدیدی برای هویت فرهنگی است.

رجائی؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ: در رشته‌ی تاریخ به صورت دانشگاهی به ما یاد داده بودند که داده های تاریخی را باید از دل کتاب های پیشین به دست آورد. اگر استادی مدرن تر بود، می اظهار داشت که باید تاریخ را از دل اسناد گذشتگان بیرون کشید که در اماکنی مانند سازمان اسناد ملی و وزارت خارجه، مجلس و در آشیوهای مخصوصی موجود است. روزنامه ها هم یک منبع تاریخی مهم هستند. خودِ من قدم هایی برداشتم و تلاش کردم از دل روزنامه ها هم اطلاعات تاریخی را بیرون بکشم و تا حالا هم آثاری از همین مسیر در حوزه‌ی تاریخ اصفهان نوشته و منتشر نموده ام. یکی از آنها کتاب «تاریخ اجتماعی ا صفهان در عصر ظل السلطان» است که مبنی بر داده های روزنامه‌ی «فرهنگ اصفهان» تدوین یافت.

وقتی در مقطع دکترای تاریخ محلی در دانشگاه اصفهان درس می خواندم، بطور دانشگاهی با تاریخ شفاهی آشنا شدم که این درس را استادم، جناب آقای دکتر مرتضی نورائی عرضه می کردند. تاریخ شفاهی در این دوره برای من تازگی داشت. قبل تر توجه و باوری به آن نداشتم و سراغش هم نرفته بودم. من در مطالعات تاریخی ام به کتاب ها و اسناد و مطبوعات تکیه داشتم، اما تاریخ شفاهی مسیری نو شد. دکتر نورائی در چهارچوب نظری مشخصی تاریخ شفاهی را به ما آموختند. می توان گفت برای اولین بار در دانشگاه اصفهان درس تاریخ شفاهی، جزوی از دروس رشته‌ی تاریخ شد.

دنیای تاریخ شفاهی مربوط به دو یا یک نسل گذشته است، یعنی راوی بتواند بگوید که خود من دیدم یا شنیدم یا از نسل پیش از خودم شنیدم. بنابراین، تاریخ شفاهی یک منبع جدید شد تا از آن در تاریخ نگاری استفاده نمائیم. کتابی که در دست دارم و ملاحظه می فرمایید «اسناد بلدیه و شهرداری اصفهان از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی» است. دوستان ما در شهرداری با تاکید بر اسناد و روزنامه هایی که در اختیار داشته اند، کتابی تدوین کرده اند که بخش از تاریخ شهرداری اصفهان است. این کتاب فاقد تاریخ شفاهی است. باید بین السطور آنرا از دل تاریخ شفاهی جست و تکمیل کرد. مثلا در اینجا می آید که فلان خیابان کشیده شد، اما اینکه مردم محل از کشیده شدن خیابان راضی بودند یا این که رضایتی نداشتند، از مسیر تاریخ شفاهی دانسته می شود. تاریخ شفاهی به ما یاد می دهد که همیشه حرف های ناگفته‌ی بسیاری وجود دارد که نه در کتاب ها، نه در اسناد و نه روزنامه ها نمی توان آنها را یافت. تاریخ شفاهی سرشار از حرف های مگو، حاشیه‌ی حوادث و پشت صحنه ها است. گاهی ما در تاریخ می خوانیم که یک روز فلان پروژه راه اندازی شد. واقعیت به این سادگی نیست و اساسا در دل آن حاشیه ها و انگیزه های بسیاری وجود داشته است. این مباحث را بیش از تمامی از دل تاریخ شفاهی می توان به دست آورد.

من یک کتاب به پیشنهاد شرکت آب و فاضلاب نوشته ام. قبل تر در حد یک مقاله، تاریخچه‌ی این شرکت را نوشته بودم. مسئولان شرکت با خواندن آن به تدوین تاریخ شرکت آب و فاضلاب ترغیب شده بودند. این کار هم در کنار بهره گرفتن از منابع مکتوب، بر استفاده از تاریخ شفاهی و تهیه‌ی مصاحبه با مسئولان پیشین متکی بود. با شروع این مصاحبه ها آشکار شد که ضمیر این مسئولان انباشته از داده هایی است که هیچ کدام را در اسناد مکتوب نمی توان یافت. در این پروژه حدود ۲۰ مصاحبه انجام شد. بر همین اساس، تاریخ سازمان آب و فاضلاب را تکمیل کردیم. البته نباید از یاد برد که هیچگاه هیچ مورخی نمی تواند ادعا کند که تمام گذشته را به قلم آورده است یا تمام نگفته ها را گفته است. واقعیت این است که هر رویدادی بخشهایی از آن در گذر زمان از بین می رود. درواقع، در این کتاب کوشیدم تا در کنار کتاب ها و اسنادی که در اختیار داشتم، با کاربست تاریخ شفاهی بتوانم جاهای سفید بین سطور را بخوانم!

گودرزی؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ: در ابتدای بحثم باید از جناب آقای دکتر مرتضی نورائی قدردانی کنم. ایشان دِین بزرگی به گردن شفاهی کاران اصفهان دارند. تلاش زیادی کردند تا اهمیت تاریخ شفاهی را برای ارگان ها، سازمان ها و نهادهای مختلف ازجمله دانشگاه ثابت کنند. دانشگاه یکی از آن نهادهایی بود که مقابل کوشش های دکتر نورائی ایستاده بود. ایشان ایستادگی کردند و خودشان حتی تاکید کردند که باید تاریخ شفاهی دانشگاه اصفهان هم نوشته شود.

امروز، مجموعه های مختلفی از تاریخ شفاهی داریم که اساسا نمی توان گفت تواریخ کاملی هستند، اما روندی رو به تکامل دارند. امروز، ما کتابی در حوزه‌ی تاریخ شفاهی با عنوان «زبان ذوب» داریم که تاریخ شفاهی ذوب آهن اصفهان است. یکی از همکاران ما، دکتر مسیبی، تاریخ شفاهی بانکهای جدیدالتأسیس را نگاشته اند. یکی از پژوهش های من تاریخ شفاهی محلات اصفهان است که تا حالا منطقه‌ی پنج آن در قالب ۱۳ محله و هشت کتاب در اختیار علاقه مندان به تاریخ اصفهان قرار گرفته است. فرح آباد و وحید در یک جلد، حسین آباد در یک جلد، کوی دانشگاه، کوی امام جعفر و کوی سپاهان در یک جلد، سپاهان شهر، باغ زرشک، مارنان، جلفای اصفهان، سیچان و پاچنار هم دیگر جلدهای این کتاب را شکل می دهد. برای خود من، هم کار لذت بخش و هم کار سختی بود. اما یک جایی به این نتیجه رسیدم که دارم زکات علمم را پرداخت می کنم.

امروز شنیدم که آقای دکتر علی قاسم زاده، شهردار اصفهان، از تدوین تاریخ شفاهی محلات اصفهان ابراز خرسندی کرده اند. واقعیت این است که تاریخ شفاهی دنیای جدیدی از شهر اصفهان را به ما نشان داد. شاید خیلی ها نمی دادند که اصفهان محله ای به اسم زوان یا کلمه خواران دارد. بسیاری از این محلات گمنام و مهجورند، اما تاریخی غنی دارند. خود این مردم دردها و گله هایی دارند. می گویند یک جا که اسم محله مان را می آوریم دیگران تعجب می کنند. اصلاً نمی دانند کجای جغرافیای اصفهان است. درصورتی که این محله افراد فرهیخته و تاریخ سرشاری دارد. جایی مانند مردآوریج که باید آنرا جزو محلات جدیدالاحداث دانست، بیشتر شناخته شده است. این ضعف و ناآگاهی را می توان با تاریخ محلی رفع کرد. وجه تسمیه هرکدام از این محلات بخشی خواندنی از تاریخ است. ما در آتشگاه محله ای به اسم آشنستان داریم. در گذشته به خوراک، آش می گفتند. اینجا یک آشپزخانه معروف بوده است. وجه تسمیه فقط یکی از مسائل و مباحثی است که در دل تاریخ شفاهی کار می نماییم. به غیراز منطقه‌ی پنج که تدوین شده، تاریخ محلی منطقه‌ی چهار هم با ۱۷ محله در قالب ۱۷ کتاب نوشته و اکنون در دست انتشار است.

یکی از مهم ترین کارهای من در تاریخ شفاهی اصفهان، پژوهشی است که درباب کانون کارشناسان رسمی دادگستری اصفهان انجام شد. این تاریخ شفاهی که اسمش را «روایت عدالت خواهی» گذاشتیم و با همکاری خانم دکتر زهرا اعلامی زواره نوشته شد، ضعف های دادگستری را به ما نشان داد. دادگستری نه موزه و نه آرشیو منظم و پیشرفته ای هیچ کدام را نداشت. بر طبق بسته های پرسشی که تهیه کردیم با اعضا و رؤسای کانون گفت وگوهای مختلفی صورت گرفت. خروجی ما از تاریخ شفاهی کانون کارشناسان فقط یک کتاب نبود، بلکه تحول بسیار شایان توجهی بود. کانون های دیگر استانها هم از کار ما در اصفهان تأسی گرفتند. تاریخ شفاهی می تواند یک محله را یا یک سازمان را پوشش بدهد. تاریخ شفاهی دامنه‌ی وسیعی دارد.

تاریخ شفاهی مراکز نگهداری بیماران روانی یکی دیگر از پژوهش های من با تاکید بر تاریخ شفاهی بود. داستان ایجاد این پژوهش من جالب است. یک روز پیاده روی می کردم، جایی که هم اکنون کانون پرورش فکری خردسالان و نوجوانان در مجاورت پل فلزی است. در اینجا مرد بسیار سالمندی، شاید حدود ۹۰ساله را ملاقات کردم و گپ وگفتی بین ما شکل گرفت. پیرمرد به من گفت دخترم روزی اینجا دیوانه های اصفهان را نگهداری می کردند. هرچه نگاه می کردم فضای سبز و باطراوت و زاینده رود هم جاری بود. ساختمان زیبایی هم به چشم می خورد. واقعاً برای من سؤال شد که مجانین را به چه صورت و از چه زمانی نگهداری می کردند. از پیرمرد خواستم بیشتر توضیح بدهد. به من گفت به یاد دارم مادرم که زنی مؤمن بود گاهی اوقات به اینجا می آمدند. مادرم هروقت مشکلی داشت، نذر می کرد به دیوانگان غذا بدهد تا مشکلش حل شود. مرد توضیح داد که زمان بچگی ام بلدیه در همین جا یک حصار کشیده بود. یک طرفش به سمت زاینده رود پرآب و خروشان بود و اگر این حصار نبود، امکان داشت مجانین فرار و در این آب غرق شوند. حتی به یاد دارم آن موقع که با مادرم می آمدم تعدادی از این دیوانگان را به درخت بسته بودند. همین حرف های پیرمرد جرقه پژوهشی برای خود من شد. از جست وجو در اینترنت مطلبی به دست نیاوردم. اما توانستم با تاکید بر روزنامه‌ی اخگر که آقای دکتر رجائی در اختیارم گذاشتند، این پژوهش را شروع کنم. در اخگر به تاریخ ۱۳۱۳نوشته بود که دیوانگان به مکانی تازه منتقل شدند. این روزنامه هم کامل نبود و مقدمه ای شد برای رجوع به انواع کتاب ها و اسناد دیگر و همچنین استفاده از تاریخ شفاهی که بحث این جلسه است.

سفرنامه‌ی ژان شاردن یکی از آن کتاب هایی بود که در دست گرفتم و شروع کردم به خواندنش. شاردن نوشته بود که ۵ دیوانه در دارالشفا نگهداری می شوند و آنها را با غل و زنجیر بسته اند. روزانه یک پزشک هم برای خوراندن غذا و معاینه نزدشان می آید. بعد عقب تر رفتم و به تاریخ دیوانگان در دوره‌ی سلجوقی رسیدم. در این زمان، فرقه حشاشین داریم که سردسته شان، یعنی حسن صباح بیماری دماغی یا روانی داشت. حتی می دانیم که به شیوه های مختلف مانند خوراندن شربت گلاب و زعفران برای درمانش تلاش می کردند.

سرانجام، جست وجوهای اخیر، من را به پژوهشی رساند که با هفت نفر از بانیان اصلی روان شناسی و روان پزشکی اصفهان امروز آشنا شدم. من به این هفت نفر صفت دلاور دادم، چونکه روان پزشکی اصفهان را متحول کردند. فارابی به همت دکتر سپهری، دکتر احمدزاده، دکتر امامی، دکتر بختیار، دکتر احمدوند و دکتر ضرغامی که اخیراً فوت کردند، تأسیس شد. این افراد مشقت های بسیاری تحمل کردند تا این بیمارستان را تکمیل کنند. خاندان فروغی ابری هم زمین راه اندازی فارابی را هدیه می دهند. «هفت دلاور» عنوان مقاله‌ی من شد. بعدها مصطفی رزاق کریمی از این مقاله مستندی ساختند که خود من راوی آن بودم. امروز خوش حالم که آن پژوهش را دنبال کردم تا به عاقبت برسد.

به مناسبت چهل ونهمین سالگرد تأسیس بیمارستان فارابی در سال ۱۳۹۶ هم جشن بزرگی گرفته و فیلم آقای رزاق هم اکران شد. همین مساله دیوانگان اصفهان و بیمارستان فارابی برای سازمان ها و نهادهای مختلف جرقه ای شد که تاریخ شفاهی خویش را به وجود آورند. این تاریخ شفاهی از دل مردم پدیدار شد. درحقیقت تاریخ شفاهی مسیری برای دموکراتیک شدن تاریخ است. تاریخ ما دیگر فقط تاریخ شاهان و جنگاوران نیست. با تاریخ شفاهی می توان تاریخ مردم را تدوین کرد. تاریخ مردم را نباید دست کم گرفت. این تاریخ در دل مردمانی است که هر لحظه ممکنست آنها را از دست بدهیم. ما گاهی متأسفانه به هویتمان به تاریخمان پشت می نماییم. ما با گذشته خودمان قهر هستیم. این فاصله و قهرکردن نتیجه اش مشکلات امروز است. در گذشته چقدر خانواده اهمیت داشت، اما امروز ما فقط به سمت انزوا می رویم. تاریخ شفاهی اساسا در این زمینه ها نجات دهنده است.

رجائی: درباره‌ی تاریخچه و اهمیت تاریخ شفاهی باید بگویم که تاریخ شفاهی را ما ایجاد نکرده ایم. نزدیک به صد سال از عمر تاریخ شفاهی می گذارد. از زمانی که ضبط صوت ساخته شد، تاریخ شفاهی هم شکل گرفت. با همین ضبط صوت به سراغ سربازان جنگ جهانی دوم می رفتند تا خاطراتشان را ثبت کنند.

وقتی به مؤسسات تاریخ شفاهی پا می گذارید، روی یک نکته تاکید بسیاری دارند. مثلا همین دانشگاه هاروارد در یک پژوهش می گوید ما با ۳۰۰ نفر مصاحبه کردیم که حدود ۱۰۰ نفر از آنها مرده اند! یعنی اگر تلاش ما نبود، این اطلاعات انباشته نمی شد. این اطلاعات هم اکنون زیر خاک رفته بود. بخش تاریخ شفاهی هاروارد را دکتر حبیب لاجوردی بنیان و دراین زمینه بسیار کمک کردند. هم اکنون هم داشته ها و فایل های صوتی خویش را جهت استفاده همگان بر روی پلت فرم های مختلف قرار داده اند. مثلاً یک کانال تلگرامی دارند که هم متن تایپ شده و هم فایل صوتی مصاحبه ها را آنجا گذاشته اند.

مطلبی که در مورد نابود شدن یا ناپدید شدن خرده فرهنگ ها فرمودید درست است. متأسفانه به واسطه‌ی رسانه ها و فضای مجازی همه‌ی ما داریم شبیه به هم می شویم! خرده فرهنگ ها درحال از میان رفتن هستند. تاریخ شفاهی یکی از آن حوزه هایی است که می تواند به ما کمک نماید این روند را کندتر یا معکوس نماییم. تاریخ شفاهی می تواند به داد ما برسد. ماجرای پختن آش در عالی قاپو را چند نفر می دانند؟ یک مراسم آیینی بود که هر ساله در ۲۱ ماه رمضان برپا می شد. باید برویم سراغ پیرزن ها و پیرمردها تا اطلاعاتی از آن به دست بیاوریم. اشاراتی در مطبوعات وجود دارد که آن هم با نگاه انتقادی است. درحقیقت دوره‌ی رضاشاه دوره‌ی نقد سنت بود. چنین داده هایی باید ثبت گردد. اگر افرادی که این خاطرات را در سینه دارند، از میان ما بروند، یک انقطاع فرهنگی ایجاد می شود.

احساس می کنم جلسه‌ی امروز بیشتر برای انتقال تجربیات است، یعنی شما قصد دارید که آستین را بالا بزنید و کاری را شروع بکنید و به تجربه‌ی دیگران، کسانی که قبلاً این را ه را رفته اند، نیاز دارید. ما تجربیاتمان را می گوییم شاید به کارتان بیاید و شاید هم نیاید! با ذکر قسمتی از کارم تجربیاتم را مطرح می کنم. برای مثال ما در کوی آتشگاه بر بنای چندین هزارساله‌ی آن، منبع آبی بتنی می بینیم که محل قرارگیری اش جای سؤال دارد! ما با مصاحبه درباره‌ی علت انتخاب این مکان نتیجه گیری کردیم. وقتی که کتاب «تاریخ آب و فاضلاب» را می نوشتم به سراغ آقای میرشمس، مسئول روابط عمومی آب و فاضلاب رفتم که خودش روزنامه نگار و در این خصوص مطالبی نوشته بود. درحقیقت بر طبق مصاحبه‌ی ما معلوم شد که همان زمان هم مخالفت هایی با مکان منبع آب وجود داشت. مطبوعات آن دوره هم به آن پرداختند، اما تاکید شد که راه چاره و مکان دیگری وجود ندارد. این مساله منبع آب آتشگاه در هیچ منبعی نبود، اما با تاریخ شفاهی به آن دست یافتیم. انشعاب آب یکی دیگر از آن مسائل بود که روزنامه ها نوشته اند مردم اصفهان از آن استقبال خوبی کردند. اما بر طبق تاریخ شفاهی باید اظهار داشت که مردم چندان راغب به انشعاب و لوله کشی نبودند؛ چونکه هرکس در خانه اش چاه آب داشت. چرا باید برود انشعاب آب بخرد؟!

نکته هایی که در منابع مکتوب پیدا نمی شوند، بوسیله مصاحبه و از دل مردم می توان به دست آورد. من از مصاحبه گران جهاد دانشگاهی می خواهم پیش از شروع پژوهش حتما آثاری را که قبل تر با مبحث تاریخ شفاهی تدوین شده است، مطالعه کنند. مصاحبه، کار سختی است. جلب اعتماد افراد کار آسانی نیست. اگر بروید در یک محله و کمی پرس وجو و سؤال کنید، ممکنست مشکوک شوند! برایشان جای سؤال دارد که این پرسشگر چه کسی است؟! از جانب کدام سازمان آمده است و دنبال چه اهدافی است؟! تاریخ شفاهی کار سختی است. تاریخ شفاهی اساسا بازجویی نیست و ظرافت های خاص خویش را دارد.

گودرزی: موضوع پایان نامه‌ی من درباره‌ی مهاجران خارجی و ایرانی به اصفهان بود. قسمتی از آن مربوط به تاریخ لهستانی هاست که به جرئت می توانم بگویم در مبحث لهستانی های اصفهان تخصص پیدا کردم. تاریخ شفاهی به ما کمک می نماید که بدانیم در زوان، در کلمه خواران، در پینارت چه ظرفیت هایی وجود دارد. اگر ظرفیت ها را می شناختیم وضعیت کنونی ما اینگونه نبود. این طور نبود که در همه جا بخواهند کارخانه بسازند و از دیگر ظرفیت ها غفلت کنند. برای نمونه، با استناد به صحبت معمرین محلی و دست اندرکاران محله‌ی کردآباد در حدود ۸۰درصد از باند و گاز استریل ایران در این محله‌ی اصفهان تولید می شود. در کردآباد متأثر از همین ظرفیت در روزهای کرونا ماسکهای طبی و پزشکی تولید کردند. چقدر مردم ما از این مساله اطلاع دارند؟ آیا باید تمام سرمایه گذاری ما در حوزه‌ی نفت باشد؟ کردآباد کیش بافی و پارچه بافی دارد که یک فرصت شغلی و گردشگریست. اما از این فرصت ها بهره نبرده ایم.

یکی دیگر از ظرفیت ها که از مسیر تاریخ شفاهی شناخته و درک می شود، تولید بذر مرغوب میوه و صیفی جات است که مخصوصاً در مناطقی چون سمسور و کردآباد رونق دارد و مورد توجه است. یک نمونه‌ی آن تخمه کشی است. وقتی بچه بودیم خربزه که می خریدیم تخمه نداشت، یعنی قاچ زده بودند، تخمه را برداشته بودند و بعد می فروختند. این مساله به رسم تخمه کشی مربوط می شود، نامی که به محله‌ی سمسور در اصفهان داده اند، برآمده از همین محصول و کشت وکار منطقه است. درواقع، اصفهانی ها به طالبی سمسوری می گفتند، محله‌ی مذکور هم که در کاشت صیفی جات و به ویژه طالبی فعالیت گسترده ای داشت، به همین سمسور شهرت یافت. برای تخمه کشی باید یک رویداد تعریف و اجرا شود که من با شهردار اصفهان هم درمیان گذاشته ام. این پروسه تخمه کشی از دل تاریخ شفاهی به دست می آید و ماحصلش این است که برای مردم آن منطقه اهمیت برندسازی را تبیین می نماییم. این کشاورزان باید آگاه باشند که گرفتن حق مالکیت چه اهمیتی دارد. این پژوهش تاریخ شفاهی حتی به خاک شناسی هم را پیاده می کند و برمبنای تحقیقات می توان اظهار داشت که خاک یک منطقه برای کشت وکار در چه حوزه هایی، مثلا زعفران یا هر گیاه دیگری مفیدست یا خیر.

کردآباد مهد تعزیه است، اما نمادی از این آیین در آنجا وجود ندارد. ادوات تعزیه و دست نوشته های فراوانی که در کردآباد وجود دارد، می تواند زمینه ساز بنیان یک موزه باشد. اما به این مسائل توجهی نمی گردد. المانی از باند و گاز پزشکی اینجا نساخته اند. روشن دشت چرا نامش روشن دشت است؟ ما از مسیر تاریخ شفاهی به جواب این پرسش می رسیم. اباذری خریدار پینارت بود و برای رشد آن تلاش بسیاری کرد. منطقه برای رشد به تأسیسات عمرانی نیاز داشت. یکی از اقدامات اباذری این بود که با وجود نبود برق با بهره گیری از توربین آبی منطقه را روشن کرد. پینارت، زوان، کلمه خواران تا پل بزرگمهر بدین سان روشن می شود و این را تاریخ شفاهی به ما می گوید. زوان هم نام زیبایی به مفهوم آب روان است، درحالی که برخی گمان می کنند اسم خجالت آوری است!

صحرا روغن یا رودکی هم یکی دیگر از محلات است. وجه تسمیه‌ی چنین مکانی هم از دل منابع مختلف و به ویژه تاریخ شفاهی به دست می آید. تواتر هم در این قبیل بحث های تاریخ شفاهی اهمیت فراوانی دارد. درواقع، به تأیید افراد مختلفی نیاز است. صحرا روغن را برخی به اختلافات بختیاری ها و ظل السطان نسبت می دهند. در این ماجرا، ظل اسطان روغن تولیدی این افراد را نمی خرد و این ها هم به دستور بزرگ خودشان، سردار اسعد، روغن هایشان را در این منطقه می ریزند تا بگویند پول برای ما اهمیتی ندارد. بعضی می گویند محل فروش روغن به دست بختیاری ها بوده است. البته که یک مورخ نباید به این داده ها راضی شود و باید باز هم جست وجو کند. در دل جست وجوها ما بهترین پاسخ را یافتیم. صحرا روغن به کشت وکار منطقه اشاره دارد. مردم این ناحیه پنبه که گیاهی روغنی بود، می کاشتند. گاهی مردم برخی محلات از روی اعتقاداتشان درباب غصبی بودن زمین سؤال می کنند. با تاریخ شفاهی می توان در این خصوص به نتیجه رسید که آیا بر طبق باورهای دینی ما یک زمین غصبی است یا خیر.

آشپزی، بازی، باورهای عامیانه از دیگر مطالبی است که با کمک تاریخ شفاهی بالاتر از پیش شناخته می شوند. در ورودی ناژوان یک باغ داریم که باغ قالی ‍بافی نام دارد. اینجا در گذشته کارگاه قالی بوده است. امروزه باید از نو احیا شود. آسیاب های آبی را می توان زنده کرد. هر آن چه فراموش شده است، باید از نو زنده کرد. نگهداری فایل های صوتی هم در تاریخ شفاهی بسیار اهمیت دارد. خود من بارها از شهرداری خواسته ام که در پژوهش مربوط به محلات فایل هایی صوتی آنرا از من بگیرد و بطور منظم نگهداری کنند، اما تابه حال این اتفاق نیفتاده است. در تاریخ شفاهی باید وقت گذاشت و هزینه صرف کرد. تاریخ شفاهی دنیای گسترده ای دارد که باید آموخت و به جزجزء آن توجه کرد. بار دیگر بر ظرفیتهای گسترده و متنوع تاریخ شفاهی تاکید می کنم. تاریخ شفاهی در مباحث مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هر بعد دیگر که از زندگی آدمی که بتوان تصور کرد، ظرفیت هایی دارد. داده ها و آگاهی های باارزش و جدیدی را در اختیار تصمیم گیرندگان می گذارد. درباب همین تاریخ محلی اصفهان و محلات مختلفش ما می توانیم به داده هایی برسیم که در مدیریت شهری به کار بیایند. این داده ها اساسا می توانند برای مسئولان و مدیران شهری مفید و راهگشا باشند. برای نمونه، درباره‌ی تراکم جمعیت می توان به همین تحقیقات شفاهی رجوع کرد. یک محله به خاطر شهرت، جمعیت بسیاری جذب آن می شود. این اسکان در محلات کم جمعیت تر هم می تواند محقق شود، اگر ظرفیتهای محلات مختلف را بشناسیم. رمز توسعه و پایداری مناطق مختلف از دل همین تحقیقات حاصل می شود و برای تداوم زیست محلات مختلف می تواند الگو باشد.

پرسش ها و پاسخ ها…

یکی از حضار که راهنمای تور بود از کارشناسان حاضر در جلسه درباب تاثیر تاریخ محلی اصفهان بر گردشگری آن پرسید و توضیح داد: دکتر گودرزی درباب محورهای محلات برنامه های مختلفی داشته اند. به نظرم بسیار اهمیت دارد که دستاوردهای تاریخ محلی به شکل گسترده تری در میان راهنمایان گردشگری مورد استفاده قرار گیرد و داده های که درباره‌ی مردم و از آن مردم است، باردیگر به میان مردم برده شود. توضیحات تاریخ محلی هم زمان با گردشگری و مشاهده مستقیم تاثیر عمیق تری بر مخاطب دارد. می توان این تجربیات را با گروههای بیشتری در بین گذاشت. می توان شهروندان بیشتری را برای حضور در این تورها ترغیب کرد. چرا نباید تاریخ محلی را مردمی تر کرد؟ چرا به شکل گسترده تر و در قالب های متنوع و یکدست تر به مردم عرضه نمی شود؟ چرا سیستماتیک وارد عمل نمی شوند؟

گودرزی: ما در حوزه‌ی گردشگری، چهارباغ را خاستگاه نخستین ها می دانیم. پژوهش عمیقی دراین زمینه داشتم. خدا رحمت کند آقای تبریزچی که با ایشان هم مصاحبه کردم و داده های جالبی در اختیارم گذاشتند. تبریزچی در چهارباغ عباسی متولد و بزرگ شده بود. شوهرخواهر او نخستین قناد اصفهان یعنی از خانواده‌ی شکرچیان بودند. نخستین آموزشگاه رانندگی اصفهان سیامکی و کنار هتل عالی قاپو بود. نخستین خشک شویی، سینماها و رستوران های اصفهان در همین چهارباغ بنا شد. یادم است که بامداد های بسیار زود برای تهیه‌ی مصاحبه در باب تاریخ شفاهی از خانه بیرون می زدم و آقای پوریای ولی که پیش از انقلاب شهردار بودند، مرا در این کار همراهی می کردند. قدم به قدم چهارباغ را زیر پا می گذاشتیم و دیدن می کردیم. بنابراین، تاریخ شفاهی راه آسانی نیست. هرچند ما سخاوتمندانه این اطلاعات را در اختیار بچه های علاقمند، همچون گردشگران قرار دادیم تا دراین زمینه هم تحولی اتفاق بیفتد. بسیاری از این داده ها در هیچ منبع مکتوبی نیست، مثل قرارداد مردم سیچان که زمین بیمارستان کارگران یا شریعتی بعدی را هدیه دادند، اما قول گرفتند که جوانان سیچانی در اولویت استخدام باشند. در گردشگری ما بطور سنتی میدان نقش جهان، میدان عتیق و محور چهارباغ مدنظر بوده است، اما امروزه تلاش می شود که تحولی مهم دراین زمینه صورت بگیرد. محور محله‌ی مهرآباد یا نقاط دیگر هم می تواند جزو گردشگری باشد. در دل همین تورها اطلاعات و داده های جدیدی به دل مردم منتقل می شود. برای نمونه، علت انداختن پارچه های کوچک و تزیینی و گلدوزی شده بر روی تلفن و تلویزیون چیست؟ این مساله دلیل زیبایی شناسی نداشته است. در قدیم تلفن و تلویزیون را حرام می دانستند و با پارچه های بزرگ می پوشاندند که در معرض دید همگان نباشد. بعدها با تغییر نگرش ها این پارچه های بزرگ به پارچه های کوچک تزیینی تبدیل و ماندگار شد. اگر این مجموعه داده ها بصورت صدا و تصویر و متن در یک پک کامل قرار بگیرد، اساسا می تواند تأثیرات خاص و عمیقی بگذارد. اولینش این است که ظرفیت محلات مختلف شناخته و معرفی شود. در بسیاری از موضوعات صدمه شناسی می شود و مسائل و معضلات امروز و آینده ما مورد توجه قرار می گیرد. تاریخ شفاهی از سیاست تا زندگی مردم کوچه و بازار را در بر می گیرد.

رجایی: من هم امیدوار مصحبت های امروز ما یک چشم انداز به مخاطبان داده باشد. تاریخ شفاهی خیلی عجیب و غریب نیست، اما داده های مختلف و نابی در اختیار ما می گذارد. پیشنهاد می کنم که در بسته‌ی سوالات خود فقط به یک مبحث مثلا آداب و رسوم یا فرهنگ خوراک بسنده نکنید. بسته به این که مصاحبه شونده چه کاره بوده و چه پیشینه ای دارد، بسته‌ی سوالات خویش را طراحی کنید. اگر مثلا کسی در شهرداری کار می کرده است، روند تحولات کالبدی محله و خیابان کشی ها را بهتر می داند. اگر کسی معلم بوده است، روند مدرسه سازی و تاریخچه‌ی تعلیم و تربیت را در یک محله خیلی بهتر می شناسد. باید متناسب با شخص بسته‌ی سوالات خویش را طراحی کنید.

منبع: