عصر توریسم: خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) – طنز روز
فرزین پورمحبی
-مثل هر ایرانی دیگر در موسم تعطیلات بنده هم به صرافت مسافرت که چه عرض کنم، همان سفر به شمال همیشگی افتادم! اصولا تعریف سفرهای سیاحتی در کشور ما دو نوع است: خارجی شامل: دوبی و ترکیه و داخلی شامل: شهرهای شمالی، شیراز، اصفهان و تا حدودی هم یزد و کاشان.
اما این دفعه معلوم نبود و نشد که همین الان یکهویی چه شد که ناگهان فکر عجیبی به سرم خطور کرد و آن سفر به شهر قزوین در ۱.۵ ساعتی شهر تهران بود. بله؛ درست شنیدید، قزوین! اعتراف می کنم این انتخاب بعنوان مقصد سفر یکی از پرمخاطره ترین انتخاب های زندگیم بود. حتما با خود می گویید بنده چه زندگی یُبس و سستی دارم که چنین سفری تا این حد برایم حساس بوده! اما اگر کمی دندان روی جگر مبارک تان بگذارید اهمیت و حساسیت سفر به دیار قزوین را برای تان توضیح خواهم داد.
اولا باید بگویم وقتی صحبت از مخاطره برای رفتن به شهر قزوین کردم مد نظرم چالش های فکری و شک و شبهه های ذهنی خودم و از طرف دیگر هشدارهای این و آن بود.
در نظرم قزوین شهری بود سوت و کور و خالی از جاذبه های پرشور. همین مسئله کار را سخت می کرد و مسئولیت بنده را در قبال خانواده سنگین تر می کرد، بخصوص که گرمی کانون خانواده، پس از شنیدن مقصد پیشنهادی سیاحت، رو به سردی گرایید. آن هم با این جمله معترضه اعتراضی که «همه می رن آنتالیا ما هم می ریم قزوین!»
جو به وجودآمده زمانی سنگین تر شد که در این حیص و بیص چندین نفر هم تاکید کردند: لااقل با خودمان چند فیلم ببریم تا حوصله مان سر نرود! و بالاخره این انتخاب زمانی چهره منفورتری به خود گرفت که ما قصد رزرو جا در هتل به شکل اینترنتی کردیم چونکه متوجه شدیم در این شهر هتل پنج ستاره وجود ندارد و فقط چند هتل چهارستاره با ظرفیت کم در آن جا موجود بود! به هر تقدیر جا را رزرو کردیم و با استرس زیادی قدم به این سفر تاریخی گذاشتیم! کلمه تاریخی را با دو منظور بخوانید: ۱- مسافرت به شهر تاریخی ۲- مسافرتی به یادماندنی
پس از رسیدن به شهر قزوین و استقرار در هتل، قزوین گردی ما با سوال از این و آن و حرکت به سمت جاهای پیشنهادی با رفتن به بازار سعد السلطنه شروع شد! در آن جا واقعا غافلگیر شدیم؛ زیباترین بازاری که تا حالا دیده بودیم، که هم می شد از جاذبه های تاریخی و معماری زیبا و منحصر به فرد آن جا (همچون حیاط شترخان) لذت برد و هم مبادرت به خرید انواع مختلف کالاهای جذاب کرد. باتوجه به اینکه این بازار تاریخی به بازار سنتی قزوین هم راه داشت حداقل چیزی نزدیک به سه تا چهار ساعت وقت نیاز است برای این تماشای لذت بخش.
در ادامه متوجه شدیم که در همان اطراف که مشهور به سبزه میدان بود چندین آثار تاریخی دیگر قرار گرفته بودند. از جمله:
– عمارت کلاه فرنگی(یا چهل ستون) که حرم خانه شاه طهماسب در داخل یک باغ بود و اکنون داخل آن به موزه خوش نویسی تبدیل گشته است.
– سردرعالی قاپو که به یک باغ بزرگ باز می شود و دور تا دور باغ مملو از خانه های تاریخی است.
– آرامگاه بسیار زیبای حمدالله مستوفی از نویسندگان و مورخان معروف و آرامگاه شهید ثالث
– چندین آب انبار، دروازه، موزه، حمام، مسجد، مدرسه، کلیسا و خانه های تاریخی به تعداد ۷۰!
اما چیزی که در کنار این همه شکوه و عظمت تاریخی شهر قزوین توجه من را جلب کرد «حسینیه امینی ها» بود که هیچ گاه نام آنرا هم نشنیده بودم؛ حسینیه ای که از طرف خانواده امینی ها وقف شده بود و بسیار جذاب و دیدنی بود. مجموعه ای که شاید بتوان گفت دست کمی از کاخ گلستان نداشت با زیرزمینی وسیع و دیدنی. شاید برای تان جالب باشد که قسمتی از فیلمبرداری های مجموعه «جیران» و همین طور چندین فیلم و سریال دیگر همچون «کفش های میرزا نوروز» و… در آن جا ضبط شده بودند! اما دریغ از کوچکترین نام و نشانی از آن!
در کنار همه این ها باید به خیابان های تمیز، خلوت و و زیبای قزوین و همین طور سایر جاذبه ها مانند پارک ها و مجموعه تفریحی بالاجین یا فدک اشاره نمود. مردمانی خوب، بافرهنگ و میهمان نواز را هم بگذارید بر روی همه این نیکویی ها… اما برای شکم چرانان هم قزوین می تواند بسیار دلبرانه باشد با رستوران هایی تمیز و مرتب خصوصا با غذای سنتی این خطه به نام قیمه نثار که بسیار خوشمزه طبخ می شود و بالاخره شیرینی های سنتی قزوین که ضمن خوش طعمی شیرینی غیرزننده ای دارند!
خلاصه آن که سفر ما باتوجه به غافلگیری مان ناتمام ماند و موکول شد به سفر دیگری به این شهر نزدیک اما دور از چشم تهرانیان؛ تهرانی هایی که همیشه شیفته شمال و ترافیک چندساعته آن هستند! اتفاقا قسمتی از این مسافران هم از قزوین رد شده و وارد جاده قزوین رشت می شوند. اما در عین حال آن جا را حتی برای مدتی توقف هم به رسمیت نمی شناسند!
اما چرا قزوین به این روز گرفتار شده است؟ چرا این شهر پایتخت شده نتوانسته با وجود این همه جاذبه یک صدم اعتبار شهرهایی مانند شیراز و اصفهان و یزد و کاشان و همدان را کسب کند؟
طبعا قسمتی از این مساله برمی گردد به مسئولین گردشگری این شهر که نتوانسته اند چهره واقعی قزوین را نشان دهند. خیلی از باغ ها با وجود جاذبه های طبیعی از رسیدگی ظاهری محروم مانده اند. حتی در حد کوتاه کردن چمن ها و یا ساخت یک کافه برای صرف نوشیدنی ها و بستنی! همانطور که در اول این نوشته آمد این شهر به لحاظ امکانات اسکان خیلی کم بضاعت است و بطور کلی بی حوصلگی خاصی در معرفی این شهر زیبا از طرف مسئولین و حتی خود مردم بومی به چشم می خورد. شاید اگر مسئولین گردشگری قزوین بتوانند در راه مسافران شمال شرایطی را برای آشنایی هر چه بیشتر آنها فراهم آورند بتوانند تا حدی از تب رفتن به شمال را با هزینه کمتر و وقت کمتر کاسته و سر این کاروان طولانی را اندکی به سمت این شهر زیبا بچرخانند. امان از این اما و اگر و شایدها.
در ادامه مجموعه عکسهایی از استان قزوین را که النا پورمحبی (دختر فرزین پورمحبی) در این سفر گرفته است، مشاهد می کنید:

منبع:

دسته‌ها: توریسم